محل تبلیغات شما

حرفهایی هست برای گفتن (آرمان عقدك)



كودكان خیابانی؛ بذرهای بزهكاری كه در خیابان كاشته می شوند


كافیست در پشت چراغ قرمز توقف كنید تا با هجوم كودكانی مواجه شوید كه فروشنده هر چیزی هستند.از دستمال كاغذی گرفته تا سیم ظرفشویی و فال حافظ

به راستی این كودكان چه كسانی هستند و برای چه مقاصدی به خیابانها می آیند؟ 

كودكانی كه در ساعتی معین به خیابان می آیند، در ساعت مشخصی ناپدید می شوند،به صورت هماهنگ یك جنس را می فروشند و.

چه كسی به صورت هماهنگ برایشان اجناس عمده خرید می كند تا آنها با خرده فروشی و بر انگیختن حس ترحم مردم تلكه پول كنند؟ 

این كودكان شبها را كجا به صبح می رسانند؟ 

غدای آنان را چه كسی تامین می كند؟ 

و اساسی ترین پرسش اینكه:  آینده آنان چه خواهد بود؟ 

كودكان خیابانی معضل این شهر یا این منطقه یا این كشور نیست.معضلی جهانی است كه عواملی گوناگون در ایجاد آن نقش داشته اند و متاسفانه هر روز شكل  گسترده تر و سازمان یافته تری به خود می گیرد

كودكانی كه كه قاعدتاً یا از خانواده های بد سر پرست یا بی سر پرست هستند و طبق تمام داده ها و اطلاعات و گمانه زنی های اجتماعی و روانشاسی و جرم شناسی به احتمال زیاد بزهكاران آینده جامعه خواهند بود

اینكه معضلی ،معضل جهانی است دلیل نمی شود كه دستها را بالا ببریم و  از زیر بار مسئولیت شانه خالی كنیم

این كودكان هر كسی كه باشند و از هر كجا كه آمده باشند و هر نیتی كه داشته باشند در 3 گروه عمده جای می گیرند

1-كودكان كار: كودكانی كه دارای سرپرست هستند و جهت تامین نیازهای خانواده به كار مشغول می باشند.

در قوانین ایران طبق ماده ۷۹ قانون کار، به کارگماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر)‌ ممنوع است. در حال حاضر اختصاصی‌ترین مصوبه در خصوص کودکان خیابانی آیین‌نامه سامان‌دهی کودکان خیابانی» است که به شماره ۳۲۳۸۶/۲۲۷۱۷ ه - مورخه 86/5/4  درهیأت دولت تصویب و جهت اجرا ابلاغ شده است. این آیین‌نامه سازمان بهزیستی کشور را موظف کرده است که با همکاری نهادهای دیگر نسبت به شناسایی، جذب، پذیرش و توانمندسازی کودکان خیابانی در کلیه مراکز استان‌ها جهت حضور کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت کودکان خیابانی در مراکز اقامت در سه سطح اقدام کند.

2-متكدیان: كه كودكانی بی سرپرست یا بد سرپرست هستند و در خیایانهای شهر به تكدی گری اشتغال  دارند.در خصوص این گروه از كودكان شهرداری ها و نیروی انتظامی مسئولیت مستقیم برخورد با آنها را بر عهده دارند.

3-كودكان بزهكار: كه غالباً  به صورت سازماندهی شده  در سطح شهر مشغول به انجام هر كاری می باشند وغالباً توسط گروهای بزهكار بزرگسال به كار گرفته می شوند.

در برخورد با كودكان خیابانی و برای حل این معضل بزرگ اجتماعی سازمانها و نهادهای زیادی مسئولیت دارند كه مهمترین این سازمانها عبارتند از:

وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی،‌ نیروی انتظامی، ، شهرداری .

كه عدم همكاری و هماهنگی این نهادها منجر به وضعیتی می شود كه امروزه متاسفانه در خیایانهای شهرمان شاهد آن هستیم.

این كودكان در هر كدام از گروهای 3 گانه فوق كه قرار بگیرند ،نهادهای ذیربط مسئولیت برخورد با آنان را بر عهده دارند.اما چرا به راحتی این كودكان در خیابانها تردد می كنند و با خیال راحت به انجام امور خود مشغول هستند،جای سوال دارد؟

كودكانی كه در چنین شرایطی رشد می كنند و فاقد هرگونه آموزش، مراقبت ،بهداشت و نظارتی هستند ،بذرهای بزهكاری هستند كه امروز در خیابانهای شهرمان كاشته می شوند و فردا تبدیل به بزهكاران بزرگسالی می گردند كه دیگر برای برخورد و اصلاح آنان بسیار دیر گردیده است.

مقابله با  این پدیده شوم عزمی ملی می طلبد و هماهنگی سازمانها و نهادهایی كه با این موضوع برخورد مستقیم دارند.

اگر امروز این كودكان را اصلاح نكنیم ،فردا به ناچار و به اجبار مجبوریم دستگاه عظیم قضایی و نیروی انتظامی و سایر ارگانهای مسئول را برای مقابله با آنان بسیج كنیم. فردایی كه دیگر خیلی دیر است.


نویسنده:  آرمان عقدك (كارشناس حقوق)




آینه ای که دروغ می گوید !
کارل گوستاو یونگ روان پزشک سوئیسی اصطلاحات نقاب” (Persona)
و سایه” (Shadow) را وارد گفتمان روان شناسی کرد.
هر فرد و جامعه ای لایه ای” دارد که ترجیح می دهد درباره آن سخن نگوید زیرا این لایه حاوی زشتی ها، ناتوانی ها و نقص های آن فرد یا جامعه است.
یونگ این لایه را سایه” نامید.
این فرد یا جامعه سعی می کند با اتخاذ نقابی (که معمولا حاوی زیبایی ها، توانمندی ها و پیشرفت هاست) سایه خود را پنهان و کتمان کند.
اما سایه بی صدا نمی ماند بلکه گه گاه از منافذ و تَرَک های نقاب به بیرون تراوش می کند و خود را آشکار می سازد.
در جامعه ما، پرسونا یا نقابی وجود دارد که ملت ایران را شریف، خداجو، فرهیخته، مهربان، مهمان نواز و درستکار نشان می دهد.
رسانه فراگیر (صدا سیما) یکی از ارکان مهم این پرسونا است.
در مقابل این پرسونا، سایهٔ این ملت وجود دارد که در شبکه های اجتماعی مَجازی قابل رؤیت است.
میلیون ها نفر تماشاگر دیوانه خانه ای مَجازی هستند که در آن دخترکی بدن عریانش را به نمایش می گذارد . یا پسرکی خودزنی می کند.
بارها خبرنگارانی از من این سؤال را پرسیده اند که این همه عورت نمایی و خشونت و نمایش های سادومازوخیستی در فضای مجازی ما بیان گر چیست و پاسخ من این است که این، آن روی سکهٔ تظاهر و تملق و تقلبی است که در فضای رسانه ای رسمی ما در جریان است.
اگر این آینهٔ دروغگو تصویری غیرواقعی از ما ترسیم نکند ما از دوپارگی (Splitting) خارج می شویم و آرام آرام خودآگاهی” و خِرَد جمعی” در ما شکل می گیرد.
اگر قرار است فردایی بهتر از امروز داشته باشیم باید از پشت پرسونای خود خارج شویم، ابتدا به خود و سپس به دیگران اعتراف کنیم که در غایت زیبایی و کمال و درستکاری نیستیم.
این اولین قدم اصلاح است:
آینه ای که دروغگو نباشد.

آینه ات دانی چرا غَمّاز نیست؟
چون که زنگار از رُخَش ممتاز نیست!

دکترمحمدرضاسرگایی




… و چای دغدغه عاشقانه خوبی ست

برای با تـــو نشستن بهانه خوبـی ست

حیاط آب زده ،  تخت چوبـــی و مـــن و تـــــــــــو

چه قدر بوسه، چه عصری، چه خانه خوبی ست

قبول كن! بــه خدا خانه شما سارا!

برای فاخته ها آشیانه خوبی ست

غــــروب اول آبـــان قشنگ خواهد بــــود

نسیم و نم نم باران، نشانه خوبی ست

بیا به كوچه كـه فردیس شاعری بكند

كه چشم تو غزل عامیانه خوبی ست

ـ كرج سوار شو! آقا صدای ضبط اگر …

نه خیر كــم نكن آقا! ترانه خوبی ست

صدای شعله ور گل نراقـــــی و باران

فضای ملتهب و شاعرانه خوبی ست

مطابق نظر ماست هرچه هست عزیز!

قبول كن كه زمانه زمانه خوبــــی ست

به خانه باز رسیدیم، چای می خواهیم

برای با تو نشستن بهانه خوبــــی ست


شاعر: صادقی پناه




چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی

بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی

تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است

از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی

ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه

از او و ما که منم تا من و شما که تویی

تویی جواب سوال قدیم بود و نبود

چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی

به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن

قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی

به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم

از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی

جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا

کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی

نهادم اینه ای پیش روی اینه ات

جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی

تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای

نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی


شاعر: زنده یاد استاد حسین منزوی


و من چقدر دلم می خواهد

همه داستانهای پروانه ها را بدانند که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند

پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم

که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم

حسین پناهی




این روزها
اینگونه ام:
فرهادواره ای

که تیشه خود را گم کرده است
آغاز انهدام چنین است


اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید:


- یک جنگجو که نجنگید
اما …، شکست خورد



خبر به دورترین نقطة جهان برسد

نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد.

رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد

رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که‌. نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

زنده یاد نجمه زارع

آخرین جستجو ها

ادب پژوهی Andres's memory گروه عربی و معارف منطقه ترکمانچای یک دو سه سازه Robert's page .. creasapamel exinprotex بورس یار pretirmalink